loading...
شهدا مهریز313 خاطره مردان بی ادعا
کمال میری بازدید : 10 جمعه 09 اسفند 1392 نظرات (0)

شهید گمنامی که پس از سالها خانواده اش او را درشهرستان مهریز پیدا نمودند

شهید عزت الله کیخواه در علی آباد کتول گرگان بدنیا آمد و در کانون خانواد ای متدین و آگاه و انقلابی پرورش یافت . خانواده ای والامقامی که دو شهید را تقدیم آرمانهای انقلاب و امام کرده است. پدر والامقام و عارف شهیدان می گوید در بدو تولد فرزندان شهیدم دستهای هر دو را لمس کردم و اینچنین دعا کردم " خدایا دستان فرزندانم را با سلاح آشنا ساز تا در راه آرمانهای امام زمان به قیام و مبارزه برخیزنداین شهید مدتها مفقود بودو پس از سالها انتظار بواسطه ی خواب پدرعارف و دلسوخته او در روستای گردکوه مهریز شناسایی شد.

این شهید والامقام با وجود تاهل  و داشتن دو فرزند راهی سرزمین های عشق و حماسه شد و مفقود گشت فرزندان شهید در غم فراق پدر ناراحت و بیقرار بودند و از اینکه از وضعیت پدر خود بی خبرند نا آرامی می کردند تا اینکه پدر بزرگوار شهید در عالم خواب توسط شهیدی به نام سیدحسین حسینی دوست فرزند شهیدش به مدد الهی برای یافتن مزار شهید راهنمایی می شود. این پدر دلسوخته و با اخلاص اینگونه تعریف می کند : در عالم خواب از شهید حسینی سراغ عزت الله را گرفتم وی به من گفت که عزت الله درشهرستان مهریز مدفون است  . بعد از بیداری به این موضوع توجهی نکردم . چند ماه بعد دوباره شهید سید حسین حسینی به خوابم آمد و گفت می خواهی  تورا ببرم جاای که شهید عزت الله می باشد من هم استقبال کردم واو مرا در عالم رویا سرخاک فرزندم برد . بعد از این رویای صادقه تنم و بدنم می لرزید وعرق زیادی کرده بودم. فردای آن روز به بنیاد شهید شهرمان رفتم و در ارتباط با مهریز و شهدای گمنام آن شهرستان اطلاعاتی بدست آوردم و سپس به همراه همسر و فرزندان شهید و اقوام دیگر روانه ی مهریز شدیم. ماباتوجه به اینکه درزاهدان هم اقوامی داریم به آنجا رفتیم وسپس به طرف مهریز حرکت کردیم نزدیک مهریز ناگهان اتو مبیل ما جلو جاده ی روستای گردکوه مهریز دچار اشکال شد . من با دیدن تابلوی این روستا دگرگون شدم گویا احساسی غریبی مرا به این روستا پیوند میداد . به یکی از فرزندانم گفتم شاید مقصد ما اینجا باشد ولی همراهان اتفاق نظر داشتند که به بنیاد برویم چون ما با مسئولین بنیاد شهید مهریز قرارگذاشته بودیم. به بنیاد رفتیم و به اتفاق رئیس بنیاد شهید از چند منطقه ای که در آنها شهید گمنام وجود داشت دیدن کردیم ولی گمشده ی خود را نیافتم . پس از ورود به روستای گردکوه همان جایگاهی که سید حسین در عالم خواب به من نشان داد ه بود مشاهده کردم ودیدم این همانجا یی می باشد که من را درعلم رویا آورده بودند . مزارفرزندم را پیدا کردم و اینجا آرام و قرار خویش را از دست دادم.

    چه خوش باشد که بعداز انتظاری     به امیدی رسد امیدواری

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 54
  • بازدید کلی : 648