loading...
شهدا مهریز313 خاطره مردان بی ادعا
کمال میری بازدید : 17 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (0)

شهیدی که پدرش را به مکه برد

می خواستیم با همسرم برویم مکه برای حج ، چند روز مانده بود که برویم داشتم با موتورسیکلت می رفتم که از پشت زدم به یک ماشین و ضربه ای به سرم خورد و به کماء رفتم مدتی دربیمارستان بستری بودم طبق گفته فرزندانم که نفل می کنند ضریب هوشی من بسیارپائین آمده بوده که حتی دکترا هم امیدی به زنده بودم نداشتن

درحالت کماء دو فرد نورانی را به همراه فرزند شهیدم ویکی دیگرازفرزندانم که اوهم بسیارانسان معتدینی بودو فوت شده بود دیدم اول مرا به آسمان بردند وحرکت دادند مقداری که حرکت کردیم نگاه به پائین کردم دیدم آب می بینم از فرزند شهیدم پرسیدم اینجا کجاست گفت اینجا اقیانوس آرام است اینجا اقیانوس اطلس است همینطوری معرفی می کرد ومی رفتیم رسیدیم به یک جاایی که بسیارسرسبزبود من را گذاشتن آنجا وگفتن بمان تا ما بیائیم دنبالت چندروزی که گذشت آمدن به دنبالم وحرکت کردیم اول من را به مکه بردن درمکه اعمال حج را انجام دادم وسپس من را آوردن وقتی که من را رساندن من بهوش آمدم وحالم بسیارخوب شده است .

راوی : پدرشهید محمد آخوندی

شهید محمدآخوندی محل شهادت فاو تاریخ 1366/1/26

  گرچه شهید مرگ ندارد اما فراق دارد وسخت وآزاردهنده است

خدایا به خانواده شهدا صبر جمیل عنایت فرما



 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 20
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 21
  • بازدید سال : 61
  • بازدید کلی : 655