loading...
شهدا مهریز313 خاطره مردان بی ادعا
کمال میری بازدید : 11 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

با آفتابه آب اسیر گرفتیم

توعملیات فتح المبین یک شب توسنگرنشسته بودیم دیدیم یک عراقی وارد سنگرشد همه یک لحظه جا خوردیم پشت سرش هم دیدیم یکی از بچه هابا آفتابه آب وارد شد گفتیم چکارکردی گفت داشتم ازدستشویی می آمدم دیدم توتاریکی دارد شناسایی می کنه واطلاعات برمی داره اسلحه که نداشتم لذا آفتابه آب را گرفتم پشتش وبه او ایست دادم وحالا اورا آوردم اینجا وقتی عراقی متوجه شد با آفتابه آب اسیرشده خیلی ناراحت وعصبانی شد. ولی بعدازاینکه بازجویی شد دونفردیگراز همراهان خودرا لودادکه آن دونفر هم دستگیرشدند که در مجموع این چند نفرخیلی اطلات خوبی به ما دادند که در مراحل بعدی عملیات خیلی به درد خورد.

راوی برادر رزمنده حاج محمد حسین خراسانی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 45
  • بازدید کلی : 639