دیدن مار
یک روز توجبهه جعبه سیبی بچه ها آوردند گذاشتن وسط تابخوریم وقتی که درب جعبه را بازکردیم یک مار لابلای سیبها بود تعدادی که دور جعبه بودیم همه فرار کردیم در همین لحظه گلوله خمپاره دشمن آمد وسط این جعبه سیب خورد زمین ومنفجرشد که اگرما براثردین این مار به عقب نرفته بودیم همگی شهید می شدیم.
راوی حاج اصغر شفیع